جهان دیجیتال : بازی Assassin’s Creed Mirage را میشود با یک جمله توصیف کرد: میکسی بسیار خوب از گذشته و حال سری اساسینز کرید! طولانیترش میشود اینکه یوبیسافت تمام تلاشش را کرده تا در یک بازی کوچک، دل قدیمیها را به دست بیاورد اما در عین حال فرمول جدیدش را هم فراموش نکند و دی ان ای آن را با نوستالژی ترکیب کند تا دنیای جدیدی به نام میراژ خلق کند.
احتمالا با لفظ فن سرویس آشنا هستید. وقتی یک بازیساز، فیلمساز یا هر تولیدکنندهای که اثری برای عموم خلق میکند، آن را به نحوی بازآفرینی میکند که آن اثر در اختیار نوشتالژی و حس خوب گذشته طرفداران قدیمیاش باشد، به آن محصول میگویند ساخته شده تا طرفداران را با قلقلک خاطرهها خوشحال کند. میراژ یک اثر فن سرویس هست و هم نیست. یعنی آنقدر دلنشین هست که به پانزده سال پیش برگردید و در عین حال آنقدر هم اوریجینال و مدرن هست که بدانید یکی از بازیهای خوب ۲۰۲۳ پیش رویتان قرار گرفته.
داستان Assassin’s Creed Mirage تمام و کمال به Hidden One شدن بسیم، یکی از شخصیتهای کلیدی بازی قبلی سری یعنی Assassin’s Creed Valhalla اختصاص یافته. «بسیم ابن اسحاق» که در عراق امروز متولد و بزرگ شده، اساسا یک دزد بسیار کارکشته و درجه یک است که همیشه کارهایی در حد و اندازه خودش میکرده اما برای اینکه خودی نشان دهد و جدیتش را به روشن (صداگذاری شده توسط شهره آغداشلو) اثبات کند، وارد ماجرایی بسیار بزرگتر از قد و قواره خودش میشود. بسیم که همیشه با خوابهای آشفته و جنهای سیاهقامت درگیر بوده، ناگهان خودش را در میان یکی از مهمترین اتفاقات کشورش پیدا میکند که اگر بخواهیم دقت آن را با وقایع تاریخی بسنجیم (که با توجه به پسزمینه تخیلی بازی و وام گرفته از واقعیت) که چندان کار درستی نیست، همزمان میشود با عوض شدن خلیفه و سلسله حکومتی. بسیم در این ماجراجویی که به اشتباهی بزرگ تبدیل میشود تنها نیست و دوستی به نام نهال دارد. نهال که بعدتر بیشتر از او میشنوید و میبینید، مثل بسیم یک دزد حرفهای و پرمدعاست اما با پیوستن بسیم به فرقه اساسینها چندان موافق نیست.
در نهایت بسیم با گذراندن دورهی آموزش خود در کوههای الموت تحت نظر روشن، مربی و منتور خود آمادهی ماموریتهایش و دوباره به بغداد فرستاده میشود. بغداد تغییرات زیادی نکرده اما بسیم چرا. مصممتر از همیشه، بسیم آمادهی انتقام گرفتن از کسانی است که دوستانش را به سلابه کشیدند و ارادهی آهنینش، تیغی میشود بُرنده که به گلوی دشمنانش کشیده میشود و نتیجه یک پَر آغشته به خون خواهد شد. صحنهی آشنایی که شاید کمتر در اساسینز کریدهای اخیر دیده شده باشد.
یکی از اولین چیزهایی که در میراژ نظر شما را به خودش جلب میکند صدای بینظیر شهره آغداشلو و شخصیت بسیار مستحکم و قوی روشن است. روشن به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی، نقش پررنگی در شکلگیری بسیم دارد و صداگذاری فوقالعادهاش هویتی به او داده که بدون این صدا غیرقابل تصور است. گرچه موسیقیها در این بازی مثل نسخههای اولیه نقش اساسی ندارند و ریتم و نوای خاصی پس از ۴۰ ساعت بازی کردن به یادتان نمیماند اما صدای آغداشلو و دیالوگهایش را چرا. شخصیت بسیم هم بسیار مصمم و با شوخطبعی حداقلی، بهگونهای نمایش داده میشود که رنج و جدیتش را میشود به خوبی درک کرد. حالا که صحبت از صداگذاری شد باید به این هم اشاره کرد که تعداد زیادی از صداگذاران بازی ایرانی هستند و جای جای بازی که راه میروید، دیالوگهای فارسی میشنوید. حتی وقتی که تحت تعقیب هستید ممکن است زنی از کنار شما رد شود و به شما بگوید «تو چقدر بی ادب هستی!»
اما در بطن گیمپلی، ایراد بزرگ Assassin’s Creed Mirage عمق کم آن است. روی هر قسمت از بازی که دست بگذارید در حد چند خط توضیح دارد و بس. شمشیرها، لباسها و هر چه که در اینونتوری خودتان دارید بسیار ساده مدیریت میشود و در ابتدای بازی بسیار حس خوبی میدهد. حتی آپگرید تمامی وسایلتان را میتوانید در ۳ مرحله انجام دهید و ویژگی اصلیش هر چه که هست، چند مرتبه بهبود ببخشید. ولی همه چیز همینجا در ۴-۵ ساعت ابتدایی تمام میشود. از اینجا به بعد بازی هیچ حرف اضافهای برای گفتن ندارد. فقط میتوانید ستهای مختلف را تا مرحلهی آخرش آپگرید و از آنها در موقعیتهای مختلف استفاده کنید؛ که حقیقتا تاثیر خیلی زیادی هم ندارند. ستهای رستم و شن زمان، شاید جالبترین ستها باشند که به وضوح اشارهای به شخصیتها و داستانهای مورد علاقه ما دارند. واضح است که این بازی پر است از اشاره به ایران چون زمانی را به تصویر میکشد که کل سرزمین پارس و اعراب تحت سلطه یک حکومت بودهاند.
در بازی Assassin’s Creed Mirage یک درخت توانایی هم گنجانده شده که در ۱۵ ساعت ابتدایی بازی میتوانید همهی قابلیتهایش را باز کنید. گرچه تاثیر عجیبی روی گیمپلی نمیگذارد و در پارهای از مواقع فقط بازی را سادهتر میکند. بود و نبودش خیلی مهم نبود و مشخص است که میراژ به عنوان یک بسته الحاقی از ابتدا در نظر گرفته شده و قرار نبوده انقدر گسترده شود. از همین جهت مکانیکهای گیمپلی که باعث ایجاد تنوع شود، بسیار محدود و کم هستند.
پارکور اساسینز کرید میراژ نسبت به نسخههای قبلی افزایش پیدا کرده و فضای شهری متراکمی که در اختیار شماست، یادآور دوران قدیم سری Assassin’s Creed است. آنچه که در تریلرها دیدید و آنچه در نسخه نهایی تحویل گرفتهایم اندکی تفاوت دارد. باگهای آن و گیر کردنهای متوالی بسیم در موانع نکاتی هستند که نرم بودن پارکور کردن در میراژ را تحت تاثیر قرار داده اما مشخص است که این ایراد بازی در آپدیتهای اولیه میتواند به سرعت برطرف شود و میراژ یک تجربه نرم و روان ارائه دهد. در حال حاضر اما گاهی اوقات حسابی روی اعصابتان راه میرود.
بازیهای یوبیسافت واقعا زیبا هستند. اگر یک چیز باشد که چشم بسته بگویم در مورد بازیهای یوبیسافت دوستش دارم، طراحی محیط است. آنها در هیچ کدام از بازیهایشان از کیفیت ویژوال و طراحی محیطی دلچسب کم نمیگذارند و گرچه نسخه اول Assassin’s Creed با تم مشابه میراژ، بسیار ماتمزده بود اما این بازی تصویرسازی بسیار متفاوتی از سرزمین اعراب را نشان میدهد و چشمانتان خسته نمیشود. البته باید به این نکته اشاره کرد که میراژ بهترین کار هنرمندان یوبیسافت نیست و اگر بخواهیم در مقام مقایسه با Assassin’s Creed Origins قرارش دهیم، قطعا اوریجینز برنده این رقابت خواهد بود.
محیط Assassin’s Creed Mirage به اندازه داستانی که در خود جای داده بزرگ است و جابهجایی در نقشه، با توجه به نبود داستانهای جانبی، بعضی مواقع حوصلهسربر و بدون انگیزه میشود اما زیبایی محیط تا حدی جلوی آن را میگیرد. کمی عقبتر از کم عمق بودن بازی گفتم، در اینجا هم باید اشاره کنم که به جز مرحلههای اصلی و برخی کانترکتهای روی دیوار خانهی اساسینها، فضاهای قابل تعامل زیادی وجود ندارد. یک سری ماموریت داستانهای بغداد وجود دارد که بسیار اندک هستند. محیط بزرگی طراحی شده اما محتوای زیادی برایش تدارک دیده نشده. باز هم باید به این اشاره کنم که معلوم است میراژ در ابتدا قرار بوده فقط یک دی ال سی باشد و بعدا دچار تحول شده.
مراحل اصلی و فرعی بسیار ترکیب خوبی دارند و داستانهای جذابی را برایتان تعریف میکنند. به خصوص مراحل جانبی. از Leap of Faith یک پسر خردسال علاقهمند به اساسین شدن گرفته تا راهبهای که میخواهد نبش قبر کند و استخوانهای یک قدیس را از به کلیسا منتقل کند. همهی این خرده داستانها، حرفهایی برای گفتن دارند که در کنار داستان بسیار پر زد و خورد اصلی بازی، شوق بازیکن برای ادامه دادن را بیشتر میکند. البته به شرطی که باگها باعث نشوند جلوی پیشرفت بازی گرفته شود. یک ایراد بسیار پررنگ میراژ که حتما در آپدیتهای بعدی باید برطرف شود، برخورد با بلاکرهاست. این بلاکرها باعث میشوند در لحظه ماموریت به مشکل بخورد و دیگر نتوانید پیشروی کنید، مگر با لود مجدد از سیو قبلی. برای یک بازی بزرگی که در سال ۲۰۲۳ منتشر میشود، این ایراد خیلی جالب نیست.
به طور کلی اما Assassin’s Creed Mirage تجربه خیلی خوبی است. نه میشود گفت یک اساسینز کرید درجه یک و بینظیر است و نه تجربه ضعیفی ارائه داده. تقاطعی از سنت و مدرنیته این سری را در میراژ تجربه میکنیم که برای یک مخاطب قدیمیِ همراه از نسخه اول بسیار دلچسب و دلنشین بود و اگر از کمبود محتوایش در مقیاس محیطش گذر کنیم، باگهای عجیب و پرتعدادش را هم نادیده بگیریم، قطعا ساعتهای زیادی میتوان از آن لذت برد.
میراژ اگر باگهای آزاردهنده همیشگی را نداشت که حتی پیشروی در مراحل را هم بلاک میکند، یا یک مقدار روی فعالیتهای جانبی بیشتر وقت گذاشته میشد، پتانسیل این وجود داشت که به بازیای بسیار بهتر تبدیل بشود و با وجود شلوغی امسال، در لیست بهترین بازیهای سال قرار بگیرد اما معلوم است که میراژ آمده تا صرفا فاصله بین والهالا و نسخه بعدی را پر کند که حقیقتا در انجام کارش موفق ظاهر شده.